ما را دنبال کنید

جستجوگر

تبليغات


sms

    اس ام اس

آمارگیر

  • :: آمار مطالب
  • کل مطالب : 1172
  • کل نظرات : 164
  • :: آمار کاربران
  • افراد آنلاين : 2
  • تعداد اعضا : 496
  • :: آمار بازديد
  • بازديد امروز : 22
  • بازديد ديروز : 252
  • بازديد کننده امروز : 15
  • بازديد کننده ديروز : 93
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل ديروز: 3
  • بازديد هفته : 22
  • بازديد ماه : 3,028
  • بازديد سال : 30,939
  • بازديد کلي : 324,409
  • :: اطلاعات شما
  • آي پي : 18.226.82.78
  • مرورگر : Safari 5.1
  • سيستم عامل :
قیس سهراب زاده فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ

آخرین ارسالی های انجمن

عنوان پاسخ بازدید توسط
سریع شدن نمایش منو و پنجره هاباترفند ساده! 0 176 helena
اس ام اس سرکاری (سری 5) 0 190 helena
پیامک های طنز و خنده دار (5) 0 188 helena
جوکهای جدید و خنده دار تلگرام (5)! 0 188 helena
مصرف ‌آويشن در زنان باردار 0 164 helena
باگ عجیب در نوار تسک‌بار ویندوز 7! 0 167 farnoosh
اس ام اس خنده دار نوروزی 0 170 farnoosh
اس ام اس سرکاری و خنده دار عید فطر(4) 0 177 farnoosh
جوک های دانشجویی 0 164 farnoosh
خواص روغن بادام تلخ‏ 0 154 farnoosh
روش ضبط تماس های تلفنی در سیستم عامل های مختلف 0 166 parvane
اس ام اس ویژه عشق و عاشقی 0 159 parvane
اس ام اس تبریک پیشاپیش عید نوروز (3) 0 179 parvane
جوک ماه رمضان 0 161 parvane
خواص گیاه کاکوتی 0 163 parvane
چگونه پنجره‌های هنگ کرده را در ویندوز ببنیدم؟ 0 186 ziiba
اس ام اس های عاشقانه غمگین و زیبا 0 185 ziiba
اس ام اس طنز ماه رمضان (2) 0 161 ziiba
خواص داروئی گیاه بسفایج 0 173 ziiba
جوکهای جدید و خنده دار تلگرام (2) 0 181 ziiba
اضافه کردن یک زبان دیگر به کیبورد 0 197 behnaz
اس ام اس و متن عاشقانه (1) 0 167 behnaz
اس ام اس خنده دار و سرکاری عید قربان(1) 0 158 behnaz
جوک بخون و بخند 0 165 behnaz
خواص روناس (طبیعت و خواص درمانی) 0 173 behnaz

عصر 15 فروردين‌ بر اثر نقص فني يك دستگاه ماشين خدماتي با محل استقرار زائران ايراني كه در سالن ترانزيت فرودگاه جده آماده رسيدن اتوبوس براي سوار شدن به هواپيماي سعودي شماره 2842 و عزيمت به خاك ايران بودند، دو زائر كشورمان در دم فوت كرده و دو زائر ديگر زخمي شدند.


ادامه مطلب

 

01-Solution[WwW.KamYab.IR]

برای پیدا کردن یک چیز کوچک مثل گوشواره کافیست سر جاروبرقی را
با پارچه ای ببندید و با استفاده از جارو برقی آنرا بیابید

03-Solution[WwW.KamYab.IR]

کلیدهایتان را با لاک ناخن از هم متمایز کنید


ادامه مطلب

شب است و غم و درد و الم و تابش مهتاب در آن شهر پر از ظلم به جز مردم یک خانه همه خواب ، همه خواب و جز هق هق آهسته یک مرد و یا ناله آرام دو سه کودک بی تاب اگر گوش کنی می شنوی زمزمه ریختن آب اگرچه همه خوابند ولی در دل آن خانه پر از ماتم و غوغاست که این شب ، شب بی مادری زینب کبری است شب اصلی ضربت زدن حضرت مولاست شب غسل گل یاس علی ، حضرت زهراست علی بود و یک زانوی لرزان علی بود و غم تازه یتیمان علی بود . و آن اشک روان ، سینه محزون پر از درد وآن گریه پنهان علی بود و یک یاس شهیده همان شیر خدا ،حیدر کرار و رنگی که ز رخسار پریده همان فاتح خیبر که قدش سخت خمیده علی بود همان همسر زهرا که چندیست به جز فاطمه از مردم آن شهرسلامی نشنیده علی بود و رخساره زهرا که سه ماهست ندیده علی بود و دلی خسته در آن بارش غمها علی بود و اسما کنار بدن خسته زهرا در آن نیمه شب ساکت و خلوت همان نیمه شب غصه و غربت شب هجر ، شب اوج مصیبت شب مرگ علی ، مرگ گل یاس علی کرد نگاهی به اسما که بریز آب روان بر روی گلبرک گل یاس و با اشک نگاهی به تن فاطمه اش کرد و همی گفت عزیز دل حیدر مددی کن که دهم غسل تنت را کمک کن که بشویم بدنت را و با نام خدا غسل گل یاس شد آغاز خدا داند از آن لحظه که شد چشم علی سوی گلش باز علی بود و قلبی که به اندازه فاطمه غم داشت علی بود و بازوی کبودی که ورم داشت و دستان علی بر گل زخم بدن فاطمه اش خورد علی زنده شد و مرد نفس در دل او حبس شد و سوخت علی چشم به چشمان گلش دوخت و آن بغض که در آن سینه نهان داشت رها شد دوباره قد او خم شد و تا شد و روح از بدنش رفت و جدا شد سرش را به روی شانه دیوار زد و زار زد و گفت : نگفتی به علی فاطمه یک بار از این زخم و از قصه دیوار از این اذیت و آزار از این سینه و از لطمه مسمار خدایا چه کند حیدر کرارا...؟ همه عالم هستی ، فغان گشت ز آه دل آن رهبر مظلوم و از اشک یتیمی حسین و حسن و زینب و کلثوم به جز زمزمه ریختن آب از آن خانه صدایی به سما رفت که تا عرش خدا رفت .... صدای تپش یک دل خسته که بندش شده پاره و از ریشه گسسته صدای کمر کوه که از غصه شکسته فقط آه کشید آه علی با مدد فاطمه استادروی پا و چینن گفت به اسما بریز آب به روی گل حیدر ولی سعی کن آرام بریزی ، که یاسم شده پرپر ولی سعی کن آرام بریزی ، که گلم خسته خسته ست ولی سعی کن آرام بریزی ، که پهلوش شکسته ست علی شست تنش را و با گریه چنین گفت به زهرا: شدی پرپرو این شهر نفهمید که گل طاقت این اذیت و آزار ندارد تو رفتی وعلی یار ندارد و در این شهر طرفدار ندارد گذشت از من و تو قصه ولی کاش به گلبرگ شقایق بنویسند: که (( گل تاب فشار در و دیوار ندارد....))

 
 

أللَّهُـمَّ صَـلِّ عَـلی مُـحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَـمَّـدٍ* أللَّهُمَّ العَـن صَنَمي خداوندا درود بفرست بر محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) و لعـنت کن دو بـت قُرَیشٍ وَجِبتَیهَا وَ طاغُـوتَیها وَ إفکَـیها وابنَـتَیهِمَا اللَّذَینِ قریش و دو مشرک آنرا، و دو سرکرده ضلالت را، و آن دو دروغ پرداز را، دختر آنان را، خالَفا أمرَکَ وَ أنکَرا وَحـیَکَ وَ جَـحَدا إنعـامَکَ وَ عَـصَیا آن دو نفری که فرمانت را زیر پا نـهادند، و وحی تو را نپـذیـرفتند، و نعـمت رسولت را انکار کردند، و نافرمانی رَسِولَکَ وَ قَـلَّبا دینَکَ وَ حَرَّفا کِتابَکَ وَ عَـطَّلا أحکامَکَ پیامبرت را کردند، و دینت را واژگون نمودند، و قـرآنـت را تحـریف کردند، و احکام تو را بی ثمر گذاردند وَ أبطَلا فَـرائِضَکَ وَ اَلحَدا في آیاتِکَ وَعـادَیا اَولِیائِکَ وَ و تـباه کردند احـکام واجـب تو را، و از درستیزگی با آیاتت برآمدند، و دشمنی کردند با دوستانت والَیا أعدائَکَ وَخَرَّبا بِلادَکَ وَأفـسَداعِبادَکَ.*أللَّهُ مَّ العَـنهُما و دوستی کردنـد با دشمـنانـت، و شهـرهـای تو را ویـران ساخـتند، و بـندگانت را به فساد کشاندند، خدایا لعنت کن آن دو وَأتباعَـهُما وَاَولِیآءَهُما وَاَشیاعَهُما ومُحِبّیهِما فَـقَـد أخرَبا و پیروانشان و یارانشان و گرویدگان به آندو و دوستانشان را،زیرا آندو ویران ساختند بَیتَ الـنـُّبـُوَّةِ وَرَدَما بابَهُ وَنَقَـضا سَقـفَهُ وَ ألحَـقا سَـمـآئَهُ خانه وحی را، و در آن را کاملاً بستند، و شکست سقف آن را، و آنرا زیر و رو کردند، بِأرضِهِ وَعالِیهُ بِسافِـلِهِ وَ ظاهِرَهُ بِباطِـنِهِ وَأستَاصَلا أهلَهُ و بالا و پایین آن را یکی کردند، و ظاهـر و باطنش را ویران کردند، و اهـل آن را از بیخ برانداختند وَ أبادا أنصارَهُ وَ قَتَلا أطفالَهُ وَ أخلَیا مِنبَرَهُ مِن وَصِیِّهِ وَ و یاوران آن را هلاک کردند، و کودکانـشان را کشتند، و منبر نبوت را از وصیّ نبی و وارِثَ عِلمِهِ وَجَحَدا إمامَتَهُ وَأشرَکا بِرَبِّهِما فَعَـظِّم ذَنبَهُما وارث پـیـامبر، تـهی کردند، و انـکـار کردند امـامت وصیّ پیامبر را، و مـشرک به خدا شدند، پس خدایا گناه آن دو را بزرگ شمار وَ خَلِّدهُـما في سَقَرٍ وَ ما أدراکَ ما سَقَـرٍ لاتُبقي وَ لاتَذَر. و برای همیشه در جهنم سقر جایشان بده، جهنمی که بندگان نمی توانند شدت عذابش را درک کنند، جهنمی که نه چیزی را باقی میگذارد و نه رها میسازد. *أللَّهُمَّ العَـنهُم بِعَـدَدِ کُلِّ مُنکَرٍ أتَوهُ وَ حَقٍّ أخفَـوهُ وَ مِـنـبَرٍ خدایا آن دو و پیروانشان را به عـدد هـر کار نـاروایی که انجام دادند لـعنـت کن، و به عدد هر حقی که مخفی داشتند، و هر منبری که عَلَوهُ وَ مُؤمِنٍ أرجَوهُ وَ مُنافِقٍ وَلَّوهُ وَ وَلِّيٍ آذَوهُ وَطَـریدٍ به ظلـم بر آن بالا رفتند، و هر مـؤمنی که تبعیدش کردند، و هر مـنـافقی که به کار گماردند، و هر دوست خدا که آزردند، و هر تبعید شده ای که آوَوهُ وَ صادِقٍ طَـرَدُوهُ وَ کافِـرٍ نَصَـرُوهُ وَ إمامٍ قَهَـرُوهُ وَ پناهش دادند، و هر راستـگویی که راندند، و هر کـافری که یـاری کردنـد، و هـر امام بر حقی که مقهورش کردند فَرضٍ غَـیَّرُوهُ وَ أثَرٍ أنکَرُوهُ وَ شَرٍّ آثَرُوهُ وَ دَمٍ أراقـُوهُ وَ هر واجبی که آن را تـغیـیر دادند، و هـر دلیلی که انکـارش کردنـد، و هـر امر زشتی که اختیار کردند، و خون هایی که به ناحق ریختند و خَبرٍ بَدَّلُوهُ وَ کُفـرٍ نَصَبوه وَ إرثٍ غَصَبُوه وفَيءٍ اقتَطَعُوهُ هر کار نیکی که آن را عوض کردند، و هر کـفـری که به پا داشتند، و هر ارثـی که به زور گرفتند، و هر غنیمتی که به ناحقّ ملک خود ساختند وَ سُحتٍ أکَلُوهُ وَ خُمسٍ أستَحَلُّوهُ وَ باطِلٍ أسَّسُوهُ وَ جَورٍ و هر مال حـرامـی که خوردند، و هـر خمسی که برای غـیر اهـلش حـلال شمردند، و هر خلاف واقعی که اساس آن را نهادند، و هر ستمی که بَسَطُـوهُ وَ نِـفاقٍ أسَرُّوهُ وَغَـدرٍ أضمَرُوهُ وَ ظُـلمٍ نَشَـرُوهُ گسترش دادند، و هر نـفـاقی که پنهان داشتند، و هر نیرنگی که انجـامش را به دل گرفتند، و هر ستمی که آن را پراکندند وَ وَعدٍ أخلَفُـوهُ وَ أمانٍ خانُـوه وَ عَهـدٍ نـَقَـضُـوهُ وَ حَـلالٍ و وعده هایی که بدان وفا نکردند، و امان دادنی که خیانت کردند، و پیمان هایی که شکستند، و حلال هایی که حَرَّمُوهُ وَحَرامٍ أحَلُّوهُ وَ بَطنٍ فَتَّقُوهُ جَنینٍ أسقَطُوهُ وَضِلعٍ تحریم نمودند، و حرام هایی که حـلال کردند، و پهـلوهایی که شکافتند، و جـنـینی که سبب سقط آن شدند و استخوانی که دَقُّوهُ وَ صَکٍّ مَزَّقُـوهُ وَ شَملٍ بَدَّدُوهُ وَعَـزیزٍ أذَلُّوهُ وَ ذَلیلٍ شکستند، و هر سندی که آن را دریدند، و هر اجتماعی که پـراکندند، و هر عـزیـزی که خوارش کردند، و هر خواری که أعَزُّوهُ وَ حَقٍّ مَنَعُـوهُ وَ کِذبٍ دَلَّسُوهُ وَ حُکمٍ قَلَّبُوهُ وَ إمامٍ عـزت بخـشیـدند، و هر حـقی کـه از صـاحبانش باز داشتند، و هر دروغـی که آن را راست جلوه دادند، و هر حکمی که آن را وارونه کردند، و هر امامی که خالَفُوهُ.أللّهُمَّ العَـنهُم بِکُلِّ آیَةٍ حَرَّفُـوها وَ فَریضَةٍ تَرَکُوها مخالـفـتش کردند، خدایا لـعـنـت کن آنان را به عـدد هـر آیه ای که آن را تغییر دادند، و هر واجبی که آن را ترک کردند سُنَّةٍ غَیَّرُوها وَ رُسُومٍ مَنَعُـوها وَ أحکامٍ عَطَّلُوها وَ بَیعَةٍ و هـر روش پـسندیده ای که تغیـیرش دادند، و نشـانه های روشنی که جلـوگیـرش شدند، و احکامی که بی نتیجه گردانیدند، و هر بیعتی که نَکَـثـُوها وَ دَعـوَی أبطَــلُوها وَ بَـیـِّنَةٍ أنکَـرُوها وَ حـیـلَةٍ آن را شکستند،و هر ادعای حقی که آن را نپذیرفتند، و هر شـاهد عادلی که انکار آن کردند، و هر نیرنگی که أحـدَثـُوها وَ خِـیانَةٍ أورَدُوها وَ عَـقـَبَةٍ إرتَـقُـوهـا وَ دِبابٍ آن را اخـتـراع کردند، و هر خیـانـتی که وارد دیـن کردند، و هر گردنه ای که بالای آن رفتند(برای کشتن پیامبر"ص") و مشک های خشکی که دَحرَجُوها وَأزیافٍ لَزِمُوها وَ شَهـاداتٍ کَتَمُـوها وَ وَصِـیَّةٍ آن را غلطاندند، و هر تـقلبی که مـقیّد به او بودند، و هـر امـری که شاهد آن بودند، و هر وصیتی که ضَیَّعُوها.أللّهُمَّ العَنهُما في مَکنُونِ السِّرِ وَ ظاهِرِ العَلانِیَةِ آن را تضییع نمودند. خـدایـا لـعنـت کن آن دو را در پنهان نهان و آشکار ظاهر لَعـناً کَثـیـراً أبَـداً دائـماً دآئِـباً سَرمَـداً لا إنقِـطاعَ لِأمَـدِهِ وَ لعنتی زیاد، پیوسته، مدام، بی ابتدا و بی انتها، لعنتی که زمانـش پایانی ندارد و لا نَـفـادَ لـِعَـدَدِهِ لَعــناً یَغـدُو أوَّلُهُ وَ لایـَرُوحُ آخِـرُهُ لَهُم وَ عددش را انتـهـایی نیست، لـعـنـتی که آغـازش را صـبحی باشد ولی انجامـش را شبی نباشد، لعنت تو باد بر آنان و لِأعـوانِهِم وَ أنصارِهِم وَ مُحِبّیهُم وَ مُوالیهِم وَ المُسَّلَمینَ یارانـشان و مـدد کـارانشـان و دوسـتـانـشان و مـرتـبطین با آنان و کسانی که خود را در اختیار آنان گذاشته اند لَهُـم وَ المـآئِلـینَ إلَـیهِـم وَ النَّـاهِـضـیـنَ بِـاحـتِجـاجِهِـم وَ و به آنان مـایـلنـد، و کـسـانی که ادعــاهـای بی اسـاس آنــان را عَــلَــم کـردنـد، و الـمُــقـتـَدیـنَ بِکَـلامـِهـِـم وَ الـمُــصــَدِّقـیـنَ بِـأحکـامِـهِـم. پـیـروی کـردنـد از سخـنـان آنان، و قــضـاوت هــای بـاطـل آنـان را تـصـدیق نـمـودند. ثُمَّ قُل أربَعَ مَرّاتٍ: سپس چـهـار مـرتـبـه بگو: ألـلـّهُـمَّ عَــذِّبـهُـم عَــذابـاً یَـسـتَـغـیـثُ مـِنـهُ أهـلُ الـنّـارِ. آمینَ رَبَّ العالَمینَ. خداوندا عذاب فرما آنانرا،عذابی که استغاثه وفریاد اهل آتش ازآن عذاب بلندست. آمین رب العالمین.

Beschreibung: Beschreibung: cid:1.838817722@web161508.mail.bf1.yahoo.com
Ayoung mansprinkling his lawn and bushes with pesticides wanted to checkthe contents of the barrel to see how much pesticide remainedin it. He raised the cover and lit his lighter; the vaporsinflamed and engulfed him. He jumped from his truck, screaming. His neighbor came out of her house with a dozeneggs, yelling: "bring me some eggs!" She broke them, separating the whites from the yolks. Theبدن اونو فرا neighborwoman helped her to apply the whites on the young man's face. When the ambulance arrived and when the EMTs saw the youngman, they asked who had done this. Everyone pointed to thelady in charge. They congratulated her and said: "You havesaved his face." By the end of the summer, the young manbrought the lady a bouquet of roses to thank her. His face waslike a baby's skin.
Healing Miracle forburns:
مرد جوانی مزرعه ش رو با سم آفت کش سمپاشی می کرد و می خواست بدونه که چقدر از سم در مخزن باقی مونده. درپوش رو برداشت و فندک رو روشن کرد. بخار بلند شده از سم آتش گرفت و سراسر بدن اونو در بر گرفت. اون از روی تراکتور پائین پرید و فریاد زد. زن همسایه با حدود 10 تخم مرغ از خونه بیرون دوید و در عین حال فریاد می کشید "تخم مرغ بیارید". او تخم مرغها رو شکست وسفیده رو از زرده جدا کرد". وقتی آمبولانس رسید و مسئولین کمک های اولیه مرد جوان رو دیدن پرسیدن "کی این کارو کرده؟" همه به اون زن اشاره کردن و مامورین به اون زن تبریک گفتن. " شما صورت اونو از نابود شدن نجات دادین". در انتهای تابستان مرد جوان دسته گلی به اون زن تقدیم و از اون تشکر کرد. صورتش مثل صورت یک بچه صاف شده بود.

درمان معجزه آمیز سوختگی


ادامه مطلب

نویسندگان

پیوندهای روزانه

نظرسنجی

دوست داريد سايت چه حول چه محوري برود ؟

ایا از سایت راضی هستید